بدون عنوان
سال نو نزدیک بود پیرمرد کفاش و همسرش در خانه نشسته بودند که صدای آواز بچه ها را از توی کوچه شنیدند. بچه ها شعر می خواندند و سال نو را به همه تبریک می گفتند...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
سال نو نزدیک بود پیرمرد کفاش و همسرش در خانه نشسته بودند که صدای آواز بچه ها را از توی کوچه شنیدند. بچه ها شعر می خواندند و سال نو را به همه تبریک می گفتند...